معنی مربی فقید سال 99
حل جدول
محمود یاوری
بازیکن فقید سال 99
مهرداد میناوند
دوبلور فقید سال 99
چنگیز جلیلوند
کارگردان فقید سال 99
خسرو سینایی
کشتیگیر فقید سال 99
محمد خادم
بازیگر دیگر فقید سال 99
پرویز پورحسینی
خواننده فقید در سال 99
محمدرضا شجریان
مربی فقید هلندی
یوهان کرایف
عنوان سال 99
جهش تولید
مربی والیبال فقید کشورمان
حسین معدنی
فارسی به عربی
عامل، مربی، معلم
لغت نامه دهخدا
مربی. [م ُ رَب ْ بی](ع ص) پرورنده. تربیت کننده. پرورش دهنده: مربی الفضلا محب الاتقیا.(گلستان). یکی را شنیدم از پیران مربی که مریدی را میگفت.(گلستان).
دگر مربی اسلام شیخ مجدالدین
که قاضییی به از او آسمان ندارد یاد.
حافظ.
|| آموزگار. استاد. پرورشگر. معلم. که عهده دار تعلیم و تربیت دیگران است: ناچار به خلاف رأی مربی قدمی برفتمی و از سماع حظی برگرفتمی.(گلستان). || مرباسازنده.(ناظم الاطباء).
مربی. [م َ بی ی](ع ص) پرورش داده شده و پرورده شده و افزون شده.(ناظم الاطباء).
مربی. [م َ با](ع اِ) جائی که در آن تربیت می کنند و می پرورانند.(ناظم الاطباء). پرورشگاه.(یادداشت مرحوم دهخدا).
فقید
فقید. [ف َ] (ع ص) گم کرده شده. مات غیر فقید و لاحمید؛ یعنی بمرد و کسی پروای آن نکرد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). در تداول امروز، برای مرده ای که بخواهند از او به احترام یاد کنند به کار برند. (یادداشت مؤلف).
- فقیدالمثل، بی مثل وعدیم النظیر. (غیاث) (آنندراج).
معادل ابجد
537